آنقدر از ظرف تاریخ برنداشته ایم که حواسمان باشد مدرنیزاسیون شهری در ده سال اخیر چنان با سرعت حرکت می کند که جک استروا پس از ده سال به ایران می آید و تهران را با مادرید مقایسه می کند، آنوقت دوست مستند ساز ما در پی نوستالوژی و ریخت شهری در دوران پهلوی است….
آنقدر از ظرف تاریخ برنداشته ایم که حواسمان باشد مدرنیزاسیون شهری در ده سال اخیر چنان با سرعت حرکت می کند که جک استروا پس از ده سال به ایران می آید و تهران را با مادرید مقایسه می کند، آنوقت دوست مستند ساز ما در پی نوستالوژی و ریخت شهری در دوران پهلوی است.
راستش هیاهوی پخش این مستند حین جشنواره سینما حقیقت و ادامه آن پس از پخش تلویزیونی، پشتوانه ای تامل برانگیز ندارد و در پشت انتشار مطالب منتقدانه، چند سئوال غیر سیاسی مهم،گزاره های قابل بحثی هستند که هیچگاه مطرح نشدند؟!
«چنارستان» فیلمی از «هادی آفریده، مستندی است در ستایش خیابان ولیعصر(عج)، طولانیترین چنارستان دنیا، طویلترین خیابان خاورمیانه و زیباترین خیابان پایتخت کشور.آفریده در چنارستان چگونگی و شکلگیری طویل ترین خیابان خاورمیانه را روایت می کند و حکایتش درباره سرنوشت ساختمانهای زیبا و مجلل اطراف این خیابان است. روایت مستند مبتنی بر تحقیق مهندس جوانی (ندا توکلی) است که برای شناخت بیشتر خیابان ولیعصر(عج) سراغ افراد مرتبط و غیر مرتبط بسیاری می رود و تاریخچه ساختمانهای برجا مانده از گذشته تهران را بررسی می کند. او به ملاقات شخصیتهای هنری هم میرود، مرتضی احمدی، علی دهباشی، کامران عدل، احمد نادعلیان، اسکندر مختاری، حوری اعتصام، امیر انوشفر و… از جمله این هنرمندان هستند. فیلم از میدان راهآهن آغاز میشود، از چایخانه سنتی که همه مشغول خوردن دیزی هستند! از ایستگاه راهآهن و مرتضی احمدی. دوربین آفریده از پس عبور میادین بسیار و خانههای قدیمی، به تجریش میرسد، باز هم به مرتضی احمدی و البته امامزاده صالح(ع).
آفریده سعی می کند در این فیلم مستند، حس زیباشناسی خاصی را به مخاطب منتقل کند. حس زیبایی شناسایی خاصی که توام با
نوستالوژی گذشته است و این سئوال را مطرح می کند که چرا از داشتههای شهری پاسداری نکردیم؟ چرا به جای ساختمانهای زیبا، برجهای سیمانی ساختیم؟ با این توضیح، بدون هیچ نیت خوانی، آنچه در طول این مستند رخ می دهد را می گذاریم به حساب حسن نیت و علائق نوستالوژیک این مستندساز متولد ۱۳۶۳ به تهران قدیم. اگرچه با این تفاسیر او اصلا نه تهران قدیم را دیده است و نه چنارستان را.
فیلمساز در چنارستان چنان تحولات شهر نشینی را ارزیابی می کند که گویی در غار بدویت زندگی می کند درست مثل علی دهباشی در فیلمش که انگاریکباره از دیدن ولیعصر(عج) سر ذوق آمده است! آیا در مسیر مدرنیزاسیون پای نهادن با اصل قناعت به همان صناعت شهری نظم گذشته و نظم قدیمی شهری ممکن می شود؟نکته همین است که با ابزار پست مدرن در مورد مفهوم نوستالوژی شهری فیلم می سازیم که متن درونی اثر ستایش صناعت شهری جهل قدیم است،
وقتی ستون سیمانی هست چرا همچنان دلبسته چوب و کاهگلیم! برادر محترم فیلمساز نه تاریخ را فهم کرده نه جامعه مدنی شهری مدرن را. به همین سادگی هم حکم درباره حرفه اش صادر نمی کنیم! خودباختگی و عقب ماندگی مصداق همین فیلم چنارستان است،یعنی مدل فرهنگی ایرانی با برج و مترو و خیابان مدرن پیوستگی ندارد ؟!
آنقدر از ظرف تاریخ برنداشته ایم که حواسمان باشد مدرنیزاسیون شهری در ده سال اخیر چنان با سرعت حرکت می کند که جک استروا پس از ده سال به ایران می آید و تهران را با مادرید مقایسه می کند، آنوقت دوست مستند ساز ما در پی نوستالوژی و ریخت شهری در دوران پهلوی است.
اصلا تهران خوب ساخته نشده، ساختمانها بدجوری ساخته شده اند، اما قضاوت های جاری در مستند بر اساس کدوم اصول توسعه شهری ادا می شود؟ آیا تمام این افرادی که در مقابل دوربین آفریده حاضر می شوند، تحصیلات آکادمیک مدرن درباره ساخت و ساز شهری دارند؟!
اگر هادی آفریده به سان فروغ فرخزاد در دهه ۴۰ میلادی زیست می داشت و حلبی آبادی های دهه چهل و پنج را می دید باز اشرافیت غیر مدرن آن سالها را در قالب این مستند می ستود؟
سازنده مستند تاریخ را نمی داند یا عامدانه از فهم یک موضوع مهم عبور کرده است. ولیعصری که لبریز از چنار و درخت است برای عبور و مرور جمعیت ۵ میلیون و ۶۵۶ هزار و ۳۲۲ نفر سال ۵۷ طبیعتابایدچنین ریختی داشته باشد و گرنه با جمعیت ۱۳ میلیون و ۶۵۸ هزار و ۷۵۴ نفر چگونه از راه آهن می توان به تجریش رسید؟