18:43:53 - دوشنبه 23 نوامبر 2015
چاپ این نوشته Click Here! داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
گفت و گويي تلخ با سه دانش آموز معتاد
بگو به چه چيز اعتياد نداري؟ به تمام مخدرهايي که شنيده اي و ديده اي مبتلايم ! زمينه اين اعتياد را نگاه پدر و مادرم برايم رقم زد .پدرم دکتر دندان پزشک و مادرم معلم است .هميشه دوست داشتند در ميان بچه هاي هم سن و سالم به خصوص بچه هاي اقوام سر آمد باشم […]

بگو به چه چيز اعتياد نداري؟ به تمام مخدرهايي که شنيده اي و ديده اي مبتلايم ! زمينه اين اعتياد را نگاه پدر و مادرم برايم رقم زد .پدرم دکتر دندان پزشک و مادرم معلم است .هميشه دوست داشتند در ميان بچه هاي هم سن و سالم به خصوص بچه هاي اقوام سر آمد باشم ،نمره درسي ام، لباس، وضعيت ظاهري ام و… از همه آنها بهتر باشد.هميشه در رقابت بودم ، معلوم است کسي که هميشه در رقابت است چه حالتي را پيدا مي کند اين توقع من را معتاد کرد زيرا دراستفاده از مواد روزهاي اول خيلي سرحال بودم و با ديگران متفاوت و خوش مي گذشت اما حال امروزم ديگر ..!!!!

اين حرف هاي يکي از دانش آموزاني بود که معتاد شده است و ديگر ابايي از گفتن آن ندارد. گزارشگر خراسان گزارشي را تهيه کرده از دانش آموزاني که گرفتار اعتياد شده اند که اگر چاره انديشي براي آنها نشود شايد ديگر دانش آموزان در اين حريق بسوزند.«تنها شاخه درخت خانواده بودم»در سفيد مدرسه همزمان بازنگ تعطيلي باز شد ، منتظرم تا سوژه يا سوژه ها ي مورد نظر مهمان چشمانم شوند .از شما چه پنهان با کمک برخي از دانش آموزان از قبل شناخت اندکي از سوژه ها دارم. ميلاد اولين دانش آموزي بود که قيافه اش بازگوي حکايتي تلخ داشت .پس از معرفي خودم او را به صحبت دعوت مي کنم اصلا ابايي از بازگو کردن ندارد مانند اينکه زندگي خود را حکايت مي کند.

 از او مي پرسم به چه چيز اعتياد داري؟بگو به چه چيز اعتياد نداري!

 چرا معتاد شدي ؟

فشار بيش از حد خانواده .بهتر توضيح دهم من تنها فرزند خانواده هستم و پدرم دندانپزشک و مادرم معلم است .اصلا از نظر مادي کمبودي نداشتم .اما پدر و مادر من هميشه از من توقع زيادي داشتند دوست داشتند، بين فرزندان اقوام و آشنايان سرآمد همه باشم چه از نظر درسي چه … و همين فشار هاي بيش از حد بود که به فکرم رسيد به دنبال آرامشي در اين تلاطم باشم . دوستانم هم من را به چشم يک بچه لوس و … مي ديدند و هميشه به تمسخر مي گفتند تو حتي عرضه کشيدن يک پک سيگار را هم نداري و من هم که مي خواستم کم نياورم و خودم را به آنها نشان بدهم اولين بارلب به سيگار زدم .

وقتي اولين پک را زدم و دودش را قورت دادم حالم به هم خورد و خيلي سرفه کردم واين آغازي بود براي مصرف سيگار. اوايل دود سيگار آرامش خوبي به من مي داد و خوش مي گذشت اما کم کم ديگر احساس مي کردم سيگارهم چاره کار نيست و اين طور شد که دنبال مواد رفتم.مواد را از کجا جور مي کني ؟ اوايل مواد را در خانه دوستان مصرف مي کردم و پولي هم براي آن نمي دادم اما کم کم که وابسته اش شدم همان دوستم را که در مهماني ها برايم مواد مي آورد به خانه مان دعوت کردم و مواد را آنجا باهم مصرف مي کرديم . کم کم از مواد مفت خبري نبود و تا پول مواد را تا ريال آخرش نمي پرداختم مواد را تحويلم نمي داد و رفاقت در آنجا معنايي نداشت .

هزينه موادت را از کجا تامين مي کني ؟

وقتي که پدر و مادرم متوجه شدند تنها شاخه درخت زندگيشان معتاد شده است ، درک اين موضوع خيلي براي آنها سخت بود وديگر از پول توجيبي هاي گذشته خبري نبود و به جايي رسيد که با فروش لوازم شخصي خودم مثل ساعت مچي پول مصرف مواد را تامين مي کردم .ديگر احساس مي کنم ميلاد از سوالاتم خسته شده و دوست ندارد ادامه بدهد از ميلاد تشکر مي کنم و به دنبال دومين سوژه مي روم که توسط يکي از بچه هاي مدرسه سرقرار منتظرما ايستاده بود .

گاهي براي تامين هزينه موادم دست کجي هم مي کنم

 -به سراغ افشين که در مقطع پيش دانشگاهي درس مي خواند مي روم. مي خواهم سر صحبت را باز کنم ولي احساس مي کنم زياد دوست ندارد از اعتيادش براي ما صحبت کند اما من هم که نمي توانم به راحتي از ماجرا بگذرم بدون حاشيه سر اصل ماجرا رفتم.

 – چه موادي مصرف مي کني ؟ شيشه ، بنگ …

-چرا مواد ؟ هميشه به دوستان مايه دارم که پول تو جيبشان بود و بهترين تفريح ها را انجام مي دادند و من براي رفتن به پارک ملت پول کافي نداشتم حسادت مي کردم . هر طور که بود دوست داشتم خودم را تخليه کنم .اين گونه بود که همراه با دوستانم در دور همي ها از سيگار شروع کردم. اوايل فکر مي کردم تفريحي سيگار مي کشم اما کم کم از يکي دو نخ کار به جايي رسيد که بسته اي سيگار مي کشيدم.

 يک روز قرار بود براي بازي کامپيوتري به خانه يکي از بچه هاي مدرسه برويم. وقتي که همه دور هم جمع شده بوديم يکي از دوستانم يک تکه کاغذ آورد که داخلش موادي بود . گفت اين بنگ است. روش مصرفش را هم همان جا ياد گرفتم و کم کم به آن معتاد شدم .اوايل تفريحي بود حس خيلي خوبي به من دست مي داد اما کم کم معتادش شدم.

هزينه مواد را چطور تامين مي کني ؟اوايل در دورهمي ها از دوستانم مي گرفتم اما وقتي مصرفم بالا رفت و شيشه هم وارد ماجرا شد پول توجيبي هم کفاف نمي داد به خانواده فشار مي آوردم اما بازهم جواب گوي اعتياد من نبود و همين شد که براي تامين هزينه مواد گاهي سرقت هم مي کردم .سوالاتم را جمع و جور مي کنم و زياد وقتش را نمي گيرم تا از صحبت با من زده نشود شايد روزي دوبار ه به سراغش بيايم با افشين خداحافظي مي کنم و مي روم .

اما يک نفر ديگر باقي مانده بود که روز بعد به سراغ او رفتم و بازهم منتظر ديدن آروين در حوالي مدرسه بودم .مدرسه که تعطيل شد لابه لاي دانش آموزان از مدرسه خارج مي شود خودم را به او مي رسانم و خواسته ام را با او مطرح مي کنم اصلا مخالفتي نمي کند و انگار دوست دارد در مورد اعتيادش با من حرف بزند .

((ازاعتياد به سيگار تا مصرف ماري جوانا ))

چطور شد معتاد شدي ؟ اکثر اوقات با دوستانم بيرون مي رفتم و تفريح مي کرديم من که اهل سيگار و… نبودم هميشه مورد تمسخر ديگر دوستانم که سيگاري بودند واقع مي شدم و طوري شده بود که به من مي گفتند تو بچه خانگي هستي و براي اين کارها زاده نشدي و براي آنکه به آن ها ثابت کنم من کسي نيستم که دوستانم فکر مي کنند لب به سيگار زدم و کم کم به ماري جوانا رو آوردم و الان هم گاهي تزريق مي کنم 

از کشيدن مواد چه حسي به تو دست مي دهد؟ اوايل سردرد شديدي داشتم اما بعد احساس مي کردم خيلي انرژي دارم و لي زياد خوابم مي آيد .

به فکر ترک افتادي ؟نه هنوز مصرف مي کنم اما کم، نتوانستم ترکش کنم،مواد جزيي از زندگي ام شده وهمان ساقي مهماني ها هنوز هم برايم مواد مي آورد .

داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب