فرهنگ گروه نوازی در ایران
مطمئنا اکثر ما ایرانیان همیشه شاهد بودیم که در رشته های جمعی و گروهی دوام و ثبات بسیار کم است. یک تیم فوتبال را در ایران (باشگاه های فوتبال) را تصور کنید. یا شوراهای شهر یا روستا را دقت کنید. همیشه اختلافات بیش از حد نرمال است طوری که این اختلافات باعث خارج شدن بازیکن در تیم های ورزشی می شود و یا چند دستگی در شوراها می شود البته این دو نمونه دم دستی بود وگرنه در هر رشته ای که کار جمعی و گروهی باشد همین اتفاقات صدق می کند. این روحیه در رشته های هنری بیش تر دیده می شود.
متاسفانه به اندازه یک دست انگشتان هم گروه بادوام موسیقی در کشور ندیده ایم، آن چیزی که دلیل اصلی این اتفاق است نبودن فرهنگ گروهی کار کردن است.
اصلا تعریفی برای کار گروهی صورت نگرفت، وقتی یک نوازنده یا خواننده وارد گروه می شوند، نمی دانند که یک عضو از چند عضو هستند و قرار است بعنوان یک عضو به خوب شدن هدف گروه کمک کنند. در کار گروهی فقط اسم گروه مطرح است نه اسم شخصی.
در کار گروهی شنیده شدن موزیکی که از همۀ اعضا صدا می دهد مهم است نه صدای فلان ساز یا فلان خواننده خیلی اوقات مردم حتی اسم خواننده یا نوازنده یا آهنگساز گروه را نمی دانند و موقع گوش دادن موزیک ان گروه از اسم گروه یاد می کنند.
ولی متاسفانه این تعاریف برای اکثر اعضای گروه ها نامشخص است. هر نوازنده دوست دارد صدای سازش بیشتر شنیده شود، یا سولوی بیشتری سهمش باشد. یا اگر چند خواننده در گروه باشد، هر خواننده دوست دارد خواننده اصلی گروه باشد و یا قسمت بیشتری از ترانه را بخواند. و یا در کنسرتها توقع دارند خودشان بیشتر در دید و یا معرض شنیده شدن باشند. این افکار باعث اختلاف می شود. باعث تخریب می شود باعث حسادت می شود و باعث زیر آب زدن هم می شود.
بارها در ارکسترهای بزرگ دنیا و در اجراهایشان دیده ایم که نوازنده مثلث یا سنج بعد از چندین میزان (شاید حدود چند دقیقه) فقط یک لحظه (در یک میزان) سنج را به صدا درمی آورد. یعنی با تیپ و ظاهر آراسته در کنار همه اعضای ارکستر قرار می گیرد تا شاید فقط چند بار صدای سنج را در این همه سازهای فراوان به صدا دربیاورد. جالب اینجاست که همین یک لحظه اگر زودتر یا دیرتر به صدا آید کل صدادهی ارکستر زیر سوال خواهد رفت. پس این نوازنده با کمترین حجم اجرایی فقط برای زیباتر شدن اجرای این ارکستر حاضر است فقط لحظاتی را نقش آفرینی کند چون هدف گروه است نه شخص خودش.
این می تواند الگو برای همه افرادی باشد که در یک گروه قرار است عضو باشد. یعنی باید بدانند که وظیفه اش در گروه چیست و آن وظیفه را به بهترین نحو انجام دهد. این اولین وظیفه هر عضو است.
اما وظیفه مهم بعدی این است که در کار دیگران ورود پیدا نکنند. حتی جهت کمک، فقط کافیست هر فرد بداند کار خود را به بهترین نحو انجام دهد. یعنی رهبر در جایگاه خودش، نوازنده در جایگاه خودش. یک نوازنده نباید در امور رهبر دخالت کند و یا در حیطه وظایف نوازنده دیگر. هر گروه یا ارکستر باید یک مدیر داشته باشد. مدیر هم کلیه وظایف را باید تقسیم کند طوری که نوازنده و رهبر و خواننده گروه بدون دغدغه به کار اجرایی بپردازد. بخش های مختلف خارج از مسائل فنی باید مشخص باشد از روابط عمومی گروه تا انباردار گروه. یعنی بخش باید مشخص باشد و حیطه وظایف هر کسی به روشنی تشریح شود. بدین صورت به راحتی می توان فرهنگ گروهی کار کردن را اجرا و اعمال کرد طوری که نهایتا اسم گروه فقط شنیده شود. یعنی گروه مهم باشد نه فرد.
نویسنده: محمد حداد